سالها میگذرد که چیزی اینجا ننوشته و نگذاشتهام. هر چقدر این جدایی طولانیتر شد، انگار بازگشت هم سختتر. مرض نیاز به نوشتن در من گاهی فروکش میکرد اما درمان که نشد هیچ، مرض دیگری شکل گرفت به صورت دلتنگی برای آن مرض پیشین! بارها و بارها به بازگشایی این خانه فکر کردم و حتا بارها نوشتم و نفرستادم. همیشه به این که آیا باید دوباره در همان وبلاگ قدیمی بنویسم یا روی بیاورم به یکی از چندین فضای محبوب و پرجمعیت مجازی حال حاضر فکر کردم و گاهی هم به یک بهانه خوب برای بازگشت فکر میکردم.
حالا همین چند روز پیش بود که تصمیم گرفتم که بیبهانه و دلیل و به هر صورت که شده این طلسم را بشکنم و دست بر قضا مناسبتی در پیش دیدم: چهل سالگی انقلاب ایران. و بعد ناگهان به یاد آوردم که به طرز عجیبی این مناسبت همزمان است با چهارمین سالگرد آمدنم به دانمارک (همچنان عامدانه از کاربرد «مهاجرت» خودداری میکنم.) که انگار آغازی دوباره بود برای من. چه بیربط و در عین حال مرتبط. چهل سالگی آغاز سقوط و ورشکستگی اخلاقی، اجتماعی، هنری، فرهنگی و همهجانبه کشور. (عامدانه از به کار بردن «وطن» خودداری میکنم.) در هر صورت زمان زیادی گذشته و اتفاقات بزرگ زیادی برای من افتاده که گاهی حسرت میخورم که در طول این مدت چیزی در این جا که حکم دفتر خاطراتم را هم دارد ننوشتم.
مهم این است که این را بنویسم و امیدوارم که ادامه بدهم. این وبلاگ قدیمی خانه من است. دوست دارم در همین خانه بمانم (اولین بلاگم که روی سایت پرشینبلاگ بود حالا با بسته شدن میزبان از بین رفته، برای همین باید تاکید کنم که این خانه عمری حدود ۲۰ ساله دارد.) فعلن تصمیم گرفتم که کانال تلگرامی هم راه بیاندازم. صفحه اینستاگرام شاید اضافه شود ولی فعلن فکرش را نمیکنم.
با فراغ در گذشتگان چه میکنند؟ - بخش اول...
ما را در سایت با فراغ در گذشتگان چه میکنند؟ - بخش اول دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nowhereman بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 2:59