موضوع صحبت با دوستان این بود: بالاخره با محسن نامجو چه کنیم؟ خروجی بحث در مورد این دغدغه مشترک اتفاق نظر یا فصل مشترک خاصی هم نبود. حالا هم قصد ندارم مشخصن به نامجو بپردازم. فقط این که چند روزی پس از صحبتمان، یاد مورد دیگری افتادم که هرچند ممکن است بسیار دور به نظر برسد اما شباهتهایی نیز دارد. دستکم فکر میکنم با مقایسهای بین این دو مورد بتوان شاید بتوانم تحلیلی بکنم و موضوع روشنتری در این باره بگیرم.
در این سالهایی که فضای فرهنگی ایران هم دچار خشکسالی شده و آثار مورد اعتنا سختتر و سختتر پیدا میشوند و هنرمندان بزرگ هم عرصه را ترک کردهاند، مخدوششدن چهره تعداد قابل توجهی از آنانی که بهشان دل بسته بودیم دردآورتر است. مورد نامجو، فرهادی و یا مهرجویی بارزترینشاناند. آنچه در این موارد اتفاق افتاده را نمیتوان دیگر «حاشیه» نامید و آنچنان هم شفاف اتفاق افتاده که قضاوتکردن زیاد هم پیچیده و مشکل نیست. سوال اما این است: چه حکمی باید صادر کرد؟
قصدم این نیست که مورد دیگری به این لیست اضافه کنم و یا جنجالی دیگر را پیگیری کنم. موردی که اصلن به اندازه این موارد هم جنجالی نبود. شاید چون به تازگی با دوستان صحبت کرده بودیم و یا چون همین چندی پیش دو فیلم از کیارستمی دیدم به یادش افتادم.
تصاویری از فیلم زالو؛ بهمن کیارستمی در کودکی، نوجوانی و جوانی
اگر هنوز ندیدهاید شاید لازم باشد همین جا جستجویی بکنید و مستند کوتاه بهمن کیارستمی، پسر عباس کیارستمی با نام زالو را ببینید که کمتر از بیست دقیقه است. تصویری بیپرده و رک از زندگی خصوصی کارگردان برجستهای که در مستندهایی چون مشق شب یا قضیه شکل اول شکل دوم، مستقیما به مسائل تربیتی کودکان و نوجوانان و چالشهای اخلاقی میپردازد. (منصفانه: این تنها برشی کوتاه از زندگی او است. تعمیم دادن همین چند برش به کل زندگی قضاوتی عجولانه است.) اینجا او با بیرحمی در برابر دوربین به مواخذه فرزند خودش نشسته و او را بابت نمرات پایین درسی و این که به جای پرداختن به درسش به سراغ فیلمسازی رفته بازخواست میکند.
آیا این مورد کافی نبوده که تصویر ما از این هنرمند بزرگ با این اشتباه، لغزش یا بیاخلاقی ریاکارانه فروبریزد و یا دست کم مخدوش شود؟ بیایید این را با مورد نامجو مقایسه کنیم:
- آیا تفاوت این دو در این است که نامجو زنده و فعال است و کیارستمی درگذشته و حتی اگر بخواهیم هم بایکوت او تقریبا بیفایده خواهد بود؟ (ظاهرن فیلم پیش از مرگ کیارستمی ساخته شده اما انتشار آن به طور گسترده سال پیش اتفاق افتاد.)
- آیا این بخشی از زندگی خصوصی او است و اصلن درز کردنش، آن هم پس از مرگش بیاخلاقی فرد منتشرکننده است؟ به شخصه موافق نیستم.
- انتقاد به نامجو لزوما به این محدود نمیشود که او چند نفر را آزار داده است. انتقاد، اعتراض و مبارزه با فرهنگ مردسالارانهای است که بر زنان اعمال قدرت میکند و در مقیاس بزرگتر اعتراض و مبارزه با هر فرد و گروهی است که قدرتش را بر طبقه دیگری اعمال میکند. در این مورد آیا یک پسر نوجوان نمیتواند قربانیای باشد که نیاز به همین میزان توجه و پیشتیبانی دارد؟ آیا اصلن این هم نمودی دیگر از همین فرهنگ «مرد/پدر»سالارانه نیست؟
- آیا میزان توجه به مورد نامجو به دلیل تازگی و در اوج بودن جریان منهم/میتو است و نمونه بهمن کیارستمی هم میتوانست همین میزان توجه را بگیرد اگر جنبشی مشابه در حمایت از همه فرزندان مظلوم در برابر اعمال قدرت پدران/والدین در اوج خودش بود؟
- آیا چنین حساسیتی تنها برای من وجود دارد که الان درگیر تربیت فرزند هستم و انتظار نشاندادن همین میزان حساسیت از دیگران بیش از انتظار است؟ یا دیدن صحنه مواخذه بهمن توسط پدرش برای من تکاندهنده است چون یادآور خاطرات کودکی خودم است؟ در این صورت میدانم که نه من تنها پدر این جمع هستم و نه تعداد قربانیان (قربانی اینجا واژه درستی است؟) شیوههای سختگیرانه و سنتی نسلهای پیشین کمتعداد. شاید اصلن همین «عادی بودن» چنین شیوه تربیتی است که باعث میشود واکنش شگرفی نیز به این نمونه صورت نگیرد. با این وجود و با وجود همین حساسیتها، منی که شاید از هر چهار باری که دلم بخواهد چیزی از نامجو گوش کنم، سه بارش را بیخیال میشوم، وقتی تصمیم گرفتم فیلمی از کیارستمی ببینم، تردیدی نکردم و هنوز هم فکر دیدن دوباره دیگر آثارش تردید و حس بدی در من ایجاد نمیکند.چرا؟
- آیا ابعاد مخرب و تاثیر منفی چنین برخوردی با یک نوجوان آنچنان که باید ملموس نیست؟ شاید در مورد آزاردیدگان جنسی روشنتر است؟ فکر نمیکنم. همانطور که یکی از اهداف اصلی جریان میتو روشنگری درباره ابعاد آسیبهای رفتارهایی است که «عادی» پنداشته میشوند اثرات منفی پدرسالاری سنتی نیز در این دوران به خوبی شناخته شده است.
- این مقایسه از زوایای دیگر همچنان میتواند ادامه داشته باشد...
باز هم تاکید میکنم: هدف من این نیست که این آتش را به هم بزنم و افکار عمومی را به جان هنرمند درگذشتهای بندازم که مثلن فکر میکنم به اندازه کافی کوبیده نشده! این تلاشی است برای روشنتر کردن موضعم که پرداختن بیشتر به آن بسیار طولانی خواهد شد. شاید هم مخاطبش بیشتر همان دوستان آن جمع باشند. شاید هم بعدتر در موردش باز هم نوشتم.
+ نوشته شده در جمعه چهاردهم مرداد ۱۴۰۱ساعت 12:59 AM توسط حسام دات كام |
با فراغ در گذشتگان چه میکنند؟ - بخش اول...
ما را در سایت با فراغ در گذشتگان چه میکنند؟ - بخش اول دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nowhereman بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 12:27