با دخترم تنها خونه بودیم. روزها که خیلی روشن نیستند، زود هم تموم میشند. هوا کامل تاریک بود که صداهایی از بیرون شنیدیم. رفتیم تو بالکن. به نظرم گروهی در حال اعتراض بودند. گهگاهی صدای بلندگوهای دستی میاومد و چند تا خودروی پلیس این اطراف دیده میشد. گرچه دیگه داشت نزدیک ساعت خوابش میشد، گفتم بریم بیرون ببینیم چه خبره. شاید اصلن این سر و صدا براش جذاب باشه. مستقیم رفتیم جایی که بیشترین امکان رو داره که گروهی برای اعتراض اونجا اومده باشند: ساختمان تی.وی.تو. این بزرگترین تلویزیون خصوصی دانمارکه. حدسم هم درست بود. گروهی که به زحمت به پنجاه نفر میرسیدند روبروی پارکینگ ساختمون ایستاده بودند و هر کدوم با چیزهای فلزی که دستشون بود سر و صدا میکردند. قاشق و سینی، لوله فلزی، سینک دستشویی. دختر متعجب نگاه میکرد. داشتم براش توضیح میدادم که یکیشون اومد سمتمون. نشست و مستقیم شروع کرد با اون صحبت کردن. (توانایی و تمایل ارتباط مردم دانمارک با بچهها حیرتانگیزه. بچه دو ساله رو چنان با احترام و شخصیت تحویل گرفت که حسودیم شد!) بهش میگفت: ما خیلی معذرت میخواهیم که داریم سر و صدا میکنیم و تو احتمالن کمی ترسیدی یا نگران شدی. ولی این کار خیلی واجبه. برای همهمون و برای آینده تو. بعد رو کرد به من و پرسید که آیا میدونم چرا اینجاند؟
در بین همین جنجالهای مربوط به شیوع ویروس کرونا در بین مینکها در دانمارک، که پسلرزههای سیاسی و اجتماعیش از خودش شدیدتر بوده و ادامه داره، دولت دانمارک داره تلاش میکنه رشته قوانینی رو تصویب کنه به نام «قانون پندمی» که به صورت خلاصه اختیار عمل بیشتری برای اعمال زور در چنین مواردی رو بهشون میده. گفت این یعنی تمرکز قدرت و ما باید جلوش بایستیم. حرفش رو قطع کردم: گفتم چرا حالا اینجایید؟ روبروی ساختمون تلویزیون؟ گفت: چون اینا داستان رو خوب پوشش ندادهاند و مردم در جریان نیستند. ادامه داد: بخشی از این قانون شامل واکسیناسیون اجباری هم هست. گفتم مخالفی؟ گفت مخالف واکسیناسیون نیست اما نمیتونه به واکسنی که در زمان بسیار بسیار کوتاهتری نسبت به واکسن بیماریهای دیگر تهیه میشه اعتماد کنه.
خب تا همون موقع حتما از حرف زدن من متوجه شده بوده که دانمارکی نیستم. با این حال تاکید کردم بهش که من مال اینجا نیستم و شاید اینها ربطی به من نداشته باشه. من از جایی میآم که بسیاری از بدیهیترین حقوق مردم ازشون گرفته شده و حتا مطرحکردنشون هم میتونه به قیمت جونت تموم بشه. جایی که قدرت اون قدر متمرکز شده که همه چیز رو فرا گرفته و نه از بیرون راهی برای گسستنش هست و نه از بیرون. پس قدر این موقعیتی که دارید رو بدونید.
از آلبورگ اومده بود. شهر بزرگی اون سر دانمارک. دید غالب اهالی کپنهاگ مثل همون دید تهرونیاست به شهرستان. گفت: یک هفتهای هست که هر روز جلوی ساختمان مجلس در حال اعتراضند. عکس دخترش رو که همسن دختر من بود رو روی موبایلش نشون داد. دلش براش تنگ شده بود. ضمن این که میگفت در حال تعمیر خونه بوده و کف خونه الان کامل نشده و به هم ریختهست و...
واقعیتش اول که دیدمشون و وقتی شروع کرد به صحبت، احساس کردم اینها هم از اون هیپیهایی هستند که به همه چی اعتراض دارند یا مثلا یه تئوری توهم توطئه دیگه. اما بعد دیدم در این برهه حساس کنونی که همه دلشون میخواد از این شرایط خلاص بشند (شاید به هر قیمتی شده) همین سیاستمدارای دانمارکی که به چشم ما گوگوری و همه مادرزادی دموکرات به نظر میرسند هم ممکنه هوس کنند که یواش یواش موانع دموکراتیک رو از سر راهشون بردارند و دست خودشون رو باز کنند. با همین روشی که برای ما دیگه جوک بیمزهای شده؛ این که چهل ساله در برهه حساس کنونی هستیم و هر بار به همین بهانه دهانهایی بسته شده، تنهایی اسیر، جانهایی بیجان و البته زندان تنگتر.
هیچ تمایلی نداشتم که وقتی صحبت از دموکراسیه، از یه سیاستمدار آمریکایی نقل قول کنم اما جمله خوب بود و به این موقعیت میچسبید. گفتم من همهش فکر میکردم که دانمارک دیگه دموکراتیک شده و همه چیز سر جاشه و مردم هم با خیال راحت زندگیشون رو میکنند. اما هر چه بیشتر اینجا زندگی کردم با مثالهای نقض بیشتری روبرو شدم که برخی متوقف شدهاند و برخی اتفاق افتادهاند. دم شما گرم که هوشیارید و ایستادگی میکنید. همین چند روز پیش بود که معاون رییس جمهور جدید آمریکا در سخنرانی اعلام پیروزیشون گفت: دموکراسی یک وضعیت نیست. یک کنشه. Democracy is not a state, it is an act.
این طرح روز جمعه گذشته در پارلمان دانمارک به تصویب نرسید اما بعضی از جزییاتش همچنان ممکن است به صورت قوانین جدیدی دوباره مطرح و تصویب شوند.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۹ساعت 12:41 AM توسط حسام دات كام |
با فراغ در گذشتگان چه میکنند؟ - بخش اول...
ما را در سایت با فراغ در گذشتگان چه میکنند؟ - بخش اول دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nowhereman بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 14:26