در نکوهش میانه‌روی و نرمش

ساخت وبلاگ

در همان روز ۴۰ سالگی اتقلاب ۵۷، با دوست دانمارکی فیلم ایرانی می‌دیدیم! تهران میزبانش بودم و پس از آمدن به دانمارک ارتباط را حفظ کردیم. دانشجوی مطالعات انسانی یا چنین چیزی است و علاقمند به خاورمیانه و ایران و همین پایش را به ایران باز کرده بود. 
سینماتک کپنهاگ که پیشتر برنامه‌های خوبی درباره سینمای ایران داشته، این بار به مناسبت چهل سالگی انفلاب ایران هم برنامه‌ای را با نمایش چند فیلم و مستند و سخنرانی و حتا کنسرت ترتیب داده. لیست فیلم‌ها البته چندان بلند و جذاب نبود. نگاهی انداخته بودم اما همین دوستم بود که لینکی از برنامه نمایش «دو زن» گذاشته بود و پرسیده بود و پرسیده بود که دیدمش و پایه هستم ببینم و نظرم چیست. گفتم همان زمان فیلم را چند بار دیدم و خیلی دوست داشتم ولی عقلم نارس بود و الان بعید است که تحملش کنم! البته که همچنان در تاریخ سینمای ایران فیلم بی‌اهمیتی نیست. بعد دوباره برنامه را مرور کردم  و پیشنهاد «ماجرای نیمروز» را دادم. گفتم ندیدمش و هر چند علاقه‌ای ندارم اما اگر می‌خواهی فیلمی ببینی این را ببینیم. شاید برای تو فیلمی از زاویه دید حکومت هم جذاب باشد و بهش مژده دادم که احتمالن فیلم مملو از پروپاگاندا باشه!
البته روزی که تاریخ نمایش را انتخاب می‌کردم نمی‌دانستم که روز ۲۲ بهمن است! اما حتا این باعث نشد بحث سیاسی پیش از فیلم قوام بگیرد و به جایش کلی از دخترهای کوچک‌مان برای هم تعریف کردیم! البته که بالاخره نمی‌توانستم این نکته را نادیده بگیرم و خودش هم که زیاد در موردش در روزنامه و تلویزیون دیده بود می‌دانست که چهلمین سالگرد آن سیل خشکسالی‌زا بود! پرسید: اوضاع چطور است. گفتم: پیچیده! اما خلاصه‌اش را بخواهی: ناامیدی! 

بعید می‌دانم چیزی از فیلم فهمیده باشد. فیلم اصلن مناسب مخاطب غیرایرانی نبود. من هم که فرصت نداشتم هر نمونه از جزییات کوچک فیلم را که ممکن بود برایش سوال باشد رمزگشایی کنم. از پیراهن مشکی پوشیدن، تا چند قاشق برنج در دهان چپاندن وقتی رادیو می‌گوید پنج دقیقه تا اذان صبح باقی است تا این که این آواهایی که در فیلم روی صحنه‌ها شنیدی، یکیش روضه بود، یکیش اذان و یکی سرود حماسی «ایران ای سرای امید»... سرای امید. حالا روایات تاریخی و شخصیت‌ها که همه ناآشنایند و حجم عظیمی از اطلاعات، در حالی که بنده خدا از بین زیرنویس انگلیسی الکن، هنوز فرق لاجوردی و رجایی را هم درست نفهمیده! 
فیلم که تمام شد، به سرعت سپاه و مجاهدین/منافقین را برایش توضیح دادم اما برای خودم سوال شد، در حالی که فیلم سعی می‌کند تصویری متعادل‌تر و کمی متفاوت‌تر از آدم‌های خوب فیلم نشان دهد (این که برخلاف فیلم‌های دهه‌های قبل که همه‌شان از تبار معصومین بودند، این بار این کاراکترها عصبانی هم می‌شوند و اشتباه هم می‌کنند و خیانت‌کار هم درشان پیدا می‌شود و...) و در حالی که مجاهدین در حال حاضر، به ویژه از نظر پایگاه مردمی خیلی ورشکسته‌اند، آیا لازم است این همه تصویر یک‌طرفه و سیاهی ازشان ساخته شود که نشان بدهیم بچه هم می‌کشته‌اند و یا مردم را به صورت رندوم وسط خیابان به رگبار می‌بسته‌اند؟ پس از این همه سال،‌هنوز هم باید برای نکوهش نرمش و میانه‌روی هزینه کنیم؟ از این همه سیاه و سفید کردن و تندروی چه باری بسته شده، مگر برای اصحابش؟
سال‌هاست که فیلم ایرانی خیلی خیلی کم می‌بینم و دلیلش فقط دوری از ایران نیست. دلیل اصلیش کیفیت فیلم‌هاست. آن‌قدر که فیلمی در حد استاندارد این فیلم هم می‌تواند رضایتم را جلب کند! 

با فراغ در گذشتگان چه می‌کنند؟ - بخش اول...
ما را در سایت با فراغ در گذشتگان چه می‌کنند؟ - بخش اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nowhereman بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 2:59